در پاسخ به نکاتی توجه نمایید :
1- (ر. ک: جامع السعادات، ملا مهدی نراقی ص 101- 100 ) .
بنابراین می توان گفت قانع کسى است که به اندک بسنده مى کند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى کند و به سهم خویش راضی است . قانع یعنى کسى که بسنده مىکند به آنچه که از دنیا به وى برسد اگر چه کم باشد و بر امکانات اندک سپاسگزار است.
3- گاهی ممکن است مقوله قناعت با خساست و بخل اشتباه شود . در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است که قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که خساست و بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری برادران مومن خویش مصرف نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است ، در حالی که بخل صفت رزیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است .
4- عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «من عقل قنع آنکه خردورزی کند، قناعت پیشه میکند.» (آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج 5، ص 150 .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بینیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، بر میگزیند و آن را به سود شخص میداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری میکند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است . هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بیشتر میشود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه میکند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا میکند.
با آنچه گفته آمد روشن مىگردد که قناعت جلوه اى از حالت و ملکه زهداست که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مى آید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دوراز آزمندى رفاه زدگى تجملگرایى و تنوع طلبى است.
امیر المؤمنین علیه السّلام نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است :اقنعوا بالقلیل من دنیا کم لسلامه دینکم فان المومن البلغه الیسیره من الدنیا تقنعه (غرر الحکم : 2549 .) به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند زیرا مومن به اندکى که کایتش کند قناعت دارد.
5- علمای اخلاق نقطه مقابل قناعت را حرص می دانند و در تعریف آن چنین می گویند : حرص صفتی است نفسانی که انسان را به اندوختن بیش از احتیاج خود وا می دارد و از شاخه های حب دنیا و اصفات هلاک کننده و ازاخلاق گمراه کننده است . حرص به بیابانی می ماند که کرانه های آن نا پیدا است و هم چون سرزمین وحشتناک بی انتها است که حریص هر قدر در آن پیش می رود به آخر آن نمی رسد
به طور مثال قناعت به این است که اگر این فرد در طول سال مثلا به دو دست لباس نیاز دارد به همین تعداد اکتفا نماید و حرص نزند و زیاده روی و اسراف نکند .
6-در موضوع قناعت و صرفه جویی باید همه جوانب و اطراف آن را در نظر گرفت و سطحی نگر و یک جانبه نگر نبود . گاهی ممکن است در موردی و نسبت به فردی قناعت صدق کند و به حال او مفید باشد ولی نسبت به کل جامعه و کشور صدق قناعت نکند و در مجموع به نفع جامعه و کشور نباشد .
در دوران ما که مسائل اقتصادی کاملا تخصصی و پیچیده شده و اوضاع و شرایط جهانی در آن تاثیر بسیاری دارد موضوع قناعت را نیز با توجه به این وضعیت و شرایط در نظر گرفت زیرا دین مجموعه ای از احکام و اخلاق و معارف و حقایق است و مسلمان تمام عیار آن است که همه این امور را با هم در نظر بگیرد .
به عنوان مثال باز گذاشتن لامپی که مورد استفاده نیست اسراف و زیاده روی در مصرف برق است و باید آن را خاموش کرد ولی ممکن است اولویت دیگری مطرح باشد که باعث شود این کار فعلا اسراف محسوب نشود، مثلا اگر به فرض از نظر کلید برق در مضیقه باشیم ویا تولید آن هزینه زیادی در بر داشته باشد و روشن و خاموش کردن کلید مستلزم استهلاک و خرابی و نیاز به تهیه ویا تولید آن با هزینه بالا باشد ولی تولید برق و بازگذاشتن لامپ در مجموع ارزان تر و به صرفه تر باشد مصداق قناعت در این جا باز گذاشتن لامپ و روشن و خاموش نکردن کلید است .
پس قناعت و حرص نداشتن امری نسبی است وباید موردش را با مقایسه با حالات و صورت های دیگر و براساس نگاهی جامع و فراگیر تعیین نمود .
7- هر چند قناعت شخصی و فردی مفید و سازنده است ولی نتیجه کامل و تمام عیار هنگامی حاصل می گردد که به صورت یک فرهنگ عام و فراگیر در همه عرصه ها و میدان ها اجرا شود و میان اینها هماهنگی و همسویی باشد . در مثال مطرح شده در عین حال که من مصرف کننده باید از مصرف بیش از حد نیاز خود داری کنم و قناعت داشته باشم ، تولید کننده لباس و پوشاک نیز باید در حد خود و متناسب با نوع کارش قناعت را رعایت کند و از تولید بی رویه و زیادتر از حد نیاز بازار و جامعه خودداری کند تا منجر به عرضه بیش از حد تقاضا و در نتیجه بهم خوردن توازن اقتصادی نگردد .
به عبارتی دیگر عمل به هر دستور از دستورات دین هر چند همواره سودمند و راهگشا است اما بهترین و کامل ترین ثمره و نتیجه آن مربوط به زمانی است که همه این دستورات با یکدیگر و در کنار هم مورد عمل واقع شود و همه شرا یط و اوضاع و احوال با هم در نظر گرفته شود .
8- در فقه اسلامی و آموزه های قرآن و اهل بیت –ع- بیان شده که در مواردی که عمل به دو و یا چند دستور و حکم الهی مستلزم تزاحم در بین آنها است جای قاعده اهم و مهم است و باید در میان این چند وظیفه آنراکه مهم تر است مقدم داشت و به آن عمل کرد ،مثلا لمس نامحرم حرام است ولی اگر در موردی نجات جان نامحرمی در گرو لمس او باشد نجات جان او بر حرمت لمس او مقدم است.
به طور کلی باید توجه داشت که قناعت بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.
9-اصل کلی اقتصادی اسلام در خانواده و جامعه رعایت اعتدال است. در رابطه با اعتدال در انفاق توجهتان را به مطالب زیر جلب می کنیم:
« وَالذینَ اذا اَنفَقوا لَم یُسرفوُا و لَم یَفتروُا وَ کانَ بینَ ذلکَ قواماً » ( فرقان/ 67)
« آنان کسانى هستند که هر گاه انفاق کنند ، نه اسراف کنند و نه سختگیرى ، بلکه در میان این دو ، اعتدال مىورزند.»
این آیه ، بیانگر یکى از مهمترین مسایل زندگى است که رعایت آن موجب آسایش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گرههاى مشکلات و برطرف شدن بسیارى از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى مىگردد . و مىتوان از آن به عنوان معجزه زندگى یاد کرد ، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.
اعتدال ، یعنى میانهروى و حدفاصل بین افراط و تفریط ، که چنین کارى از نظر اسلام در همه چیز ، محبوب و مطلوب است ، قرآن مسلمانان را به خاطر پیروى از اسلام ، به عنوان « امت وسط » یعنى امت معتدل خوانده و مى فرماید: « وَکذلکَ جَعلناکُم اَمةٌ وَسَطاً » ( بقره /143) اینگونه شما را امت میانه قرار دادیم.
امیر مؤمنان على (ع) آنان را که از راه اعتدال به سوى افراط یا تفریط کشانده مىشوند ، جاهل خوانده و مىفرماید: « لا تَرَی الجاهِلُ الّامفرطا او مفرطا » همیشه جاهل را نمىنگرى جز این که یا زیادهروى مىکند ، و یا کم مىآورد.
در آیه مورد بحث ، که بیانگر یکی از نشانه های بندگان ممتاز خداست ، از یکى از شاخه هاى مهم اعتدالى ، که مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است سخن به میان آورده ، که نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان یافتن شؤون اجتماعى و خانوادگى دارد ؛ و آن رعایت اعتدال در مصرف است ، یعنى انسان مسلمان ، در انفاق و مصرف ، نه اسراف مىکند و نه سختگیری ، بلکه راه میانه ی بین این دو را برمىگزیند.
رعایت اعتدال در انفاق یک حالت نسبی دارد, یعنی نسبت به افراد با شرایط اقتصادی مختلف متفاوت است, هر کسی باید خودش حساب کند و شان خویش را در انفاق و اسراف بیابد. اگر بیش از حد نیاز انفاق کند ممکن است اسراف محسوب شود و در صورتی که توان داشته باشد و نیاز را برنیاورد, دچار بخل خواهد بود. مثلا کسی که حقوق و درآمد ماهانه اش 300000 تومان است اگر در مهمانی و پذیرایی اش چند نوع غذا باشد و انواع میوه ها بر سر سفره اش باشد اسراف است و یا مثلا هدیه ای که به طور معمول برای مراسمی مثل تولد و ازدواج و خرید خانه و غیره تهیه می کند, اگر بیست هزار تومان و یا حداکثر سی هزار تومان بیشتر باشد اسراف است مگر در موارد خاصی که معمولا نادر و استثنایی است.
همین فرد با همین درآمد اگر مثلا نیمی از درآمدش را انفاق کند, مشمول اسراف است چون از حیث معیشت در سختی می افتد و به طور کلی باید میزان درآمد و شأنیت اجتماعی و شرایط اقتصادی ملاک و معیار اسراف و بخل باشد که در افراد مختلف, متفاوت است. یک میهمانی با هزینه صد هزار تومان برای درآمد سیصد هزار تومان اسراف است در حالی که برای درآمد دو میلیون تومان معمولی و عادی است. در واقع اسراف آن است که بیش از حد و در غیر حق و بی جا مصرف گردد.
واقتار و بخل آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد. در روایتی تشبیه جالبی برای اسراف و اقتار (بخل) و حد اعتدال بیان شده است. هنگامی که حضرت صادق(ع)، آیه 67 سوره سوره فرقان را تلاوت کرد, مشتی سنگ ریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان اقتار و سخت گیری است. سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را چنان گشود که همه آن را بر روی زمین ریخت و فرمود این «اسراف» است. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونه ای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش باز ماند و فرمود این همان «قوام» است.تفسیر نمونه, ج 15, ص 152
کاری که اهل بیت(ع) انجام دادند و داستان آن در سوره هل اتی آمده ایثار بود که بالاتر از انفاق است. انفاق, یعنی دادن مالی که بیش از نیاز خود انسان است به نیازمندان و تامین مخارج آنها, در حالی که در ایثار حتی چیزی را که بدان نیاز داری به دیگران می دهی و از خویش می گذری.
10- در مورد ایی موضوع مراجعه به منابع ذیل سودمند است :
1- اسلام و مقتضیات زمان ، استاد مطهری
2- اخلاق در قرآن ، آیه الله مکارم شیرازی ، ج2، حرص و قناعت
10 – با توجه به ان چه در مورد قناعت گفته شد معنی ولخرجی نیز روشن می گردد . مواردی که شما ذکر کرده اید خساست محسوب نمی شود . کم کردن از مخارج غیر ضروری و پس انداز کردن برای آینده و تحصیل و ازدواج حساست به شمار نمی اید بلکه این کارآینده بینی و دور نگری است که مورد توصیه و سفارش است .
11- برای پرهیز از ولخرجی راهکارهای عملی زیر موثر است :
الف- سعی کنید جز در موارد لازم پول زیادی با خود حمل نکنید و تنها به اندازه لازم و معمول با خود پول بردارید .
ب- جز در موارد لازم به مغازه ها و فروشگاه ها و جاهایی که شما را وسوسه به خرید غیر لازم می کند نروید .
ج- تنها برای خرید لازم به فروشگاه بروید و نیاز خود را از پیش مشخص نمایید نه این که به مغازه و فروشگاه بروید و در آن جا تازه به فکر نیاز خود بیفتید .
7- توجه شما را به چند حدیث در این مورد جلب می نماییم :
َالف- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : الْقَنَاعَةُ کَنْزٌ لَا یَفْنَى
رسول خدا فرموده: قناعت گنجى است که تمام نمیشود.
ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 ص2 باب 34
ب- وَ فِی الزَّبُورِ الْقَانِعُ غَنِیٌّ وَ لَوْ جَاعَ وَ عَرِیَ وَ مَنْ قَنِعَ اسْتَرَاحَ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَى أَقْرَانِه
و درکتاب زبور است که قناعتکننده ثروتمند است اگر چه گرسنه و برهنه باشد و هر کس قناعت کند از مردم زمانش راحت است و آرامش خاطر دارد.
ارشاد القلوب-ترجمه رضایى ج1 284 باب سى و چهارم - در قناعت است ..... ص : 283
ج- َ قَالَ ص : یَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ یَبْقَى مَعَهُ اثْنَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَل
و فرمود: پسر آدم پیر مىشود ولى دو خصلت با او باقى میماند یکى حرص و آز دیگرى آرزو
د-و نیز پیامبر –ص- فرمود : یَا عَلِیُّ أَنْهَاکَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ عِظَامٍ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الْکَذِب
ای علی ! تو را از سه صفت بد بزرگ یعنی حسادت و حرص و دروغ بر حذر می دارم .
بحار الأنوار ج66 ص 371 باب 38
برای آگاهی بیشتر در این مورد ر. ک :
1- اخلاق در قرآن ، آیه الله مکارم شیرازی ، ج2، مباحث حرص و قناعت و اسراف